دریافت حق و حقوق زن
سلام
مشکل من در مورد مادرم هست. ایشون 37 سال پیش با پدرم ازدواج کرده. از همون ابتدای ازدواج اخلاق و رفتار پدرم نه تنها با مادرم بلکه با همه ما زشت و زننده و تحقیر آمیز بوده و هست بطوریکه اطرافیان همیشه متعجب هستند که با این اوضاع چرا ما با هم زندگی می کنیم؟ علاوه بر اینها پدرم دارای رفتارهای غیراخلاقی و غیر شرعی (بدون توجه به آبروی خانواده و اون هم بطور علني و بدون كوچكترين شرم و حيا) هم هست . به این اخلاق و رفتار بی مسئولیتی، بی فکری و تنها گذاشتن مادرم در تمام مسائل ریز و درشت زندگی رو هم اضافه کنید بطوري كه همه اطرافيان، دوست و آشنا و همسايه و حتي غريبه ها هم ميدونن كه باباي من مثل يك مهمون هميشگي در كنار ما زندگي ميكنه و كوچكترين (تاكيد ميكنم كوچكترين) مسئوليتي در زندگي نداره. از صبح تا شب دنبال رفيق بازي و گردش و تفريح و ولگردي هست و اگر ذره اي به اين رفتارها اعتراض بشه شديدا اوقات تلخي و بريز و بشكن راه ميندازه و خرجي مادرم رو قطع ميكنه.
يك روز از زندگي بابام به اين شرحه : صبح كه از خواب بيدار ميشه دوش ميگيره، سيني صبحانه اش رو به اتاقش ميبرن (بابام حدود 20 سالي هست كه در اتاق جدا زندگي ميكنه)، بعد از صبحانه كلي به خودش ميرسه و ميره بيرون دنبال قرارش با دوستاش، براي ناهار مياد خونه با كلي اخم و تخم و ترشرويي، سيني ناهارش رو ميبريم به اتاقش و اگه كسي سئوالي ازش بپپرسه يا كاري ازش بخواد يه دعواي حسالي راه ميندازه، بعد از ناهار و استراحت دوباره قرار ميذاره ميره استخر يا باشگاه و ... و شب دوباره با همان اخمويي مياد خونه و سيني شام و ...
مادرم علی رغم همه این مشکلات سعی کرده کانون خانواده را تا حد امکان حفظ کنه و براي حفظ آرامش خانواده هميشه و هميشه كوتاه اومده تا حداقل خرجي خانواده قطع نشه و بتونه شهريه دانشگاه و ساير مخارج رو تامين كنه.
باباي من يه بازنشسته خيلي ساده دولته كه زندگيشون از صفر و فقط با حقوق كارمندي اداره شده. ولي با برنامه ريزي و درايت و از خود گذشتگي مادرم حالا سه واحد آپارتمان در بهترين جاي شهرمون، مغازه ماشين و خيلي چيزاي ديگه داره ولي در اين 37 سال حتي يه خط تلفن بنام مادرم نكرده. از خودگذشتگي مادرم يعني اينكه مامانم از حداقل حق و حقوق خودش بعنوان يك همسر از هر لحاظ گذشته (لباس و زيور و گشت و گذار و رفت و آمد و حتي خانوادش) تا بتونه خونه و زندگي جمع كنه و خانواده خودشو مستحكم كنه.
منظورم از اين همه پرحرفي اين بود كه يه شناخت كلي از وضعيت مادرم داشته باشيد. مادرم بعد از اينهمه سال تصميم گرفته جدا بشه. چون بقدري از نظر روحي خسته شده كه ديگه توان ادامه اين وضعيت رو نداره و با كوچكترين حرفي اعصابش بهم ميريزه. از طرفي معتقده كه بچه هاش بزرگ شدن و حالا ميتونن شرايطشو درك كنن.
پرس و جو كردم فهميدم كه اگه مامانم درخواست طلاق بده فقط و فقط ميتونه مهريه اش را كه در سال 54 حدود ده هزار تومن بوده بگيره ولي اين اصلا انصاف نيست كه عمرتو براي ساختن يه زندگي بذاري ولي قانون فقط بگه چيزي از اين زندگي مال تو نيست.
آيا راهي هست كه مادرم بتونه سهمشو از اين زندگي بگيره؟
مشکل من در مورد مادرم هست. ایشون 37 سال پیش با پدرم ازدواج کرده. از همون ابتدای ازدواج اخلاق و رفتار پدرم نه تنها با مادرم بلکه با همه ما زشت و زننده و تحقیر آمیز بوده و هست بطوریکه اطرافیان همیشه متعجب هستند که با این اوضاع چرا ما با هم زندگی می کنیم؟ علاوه بر اینها پدرم دارای رفتارهای غیراخلاقی و غیر شرعی (بدون توجه به آبروی خانواده و اون هم بطور علني و بدون كوچكترين شرم و حيا) هم هست . به این اخلاق و رفتار بی مسئولیتی، بی فکری و تنها گذاشتن مادرم در تمام مسائل ریز و درشت زندگی رو هم اضافه کنید بطوري كه همه اطرافيان، دوست و آشنا و همسايه و حتي غريبه ها هم ميدونن كه باباي من مثل يك مهمون هميشگي در كنار ما زندگي ميكنه و كوچكترين (تاكيد ميكنم كوچكترين) مسئوليتي در زندگي نداره. از صبح تا شب دنبال رفيق بازي و گردش و تفريح و ولگردي هست و اگر ذره اي به اين رفتارها اعتراض بشه شديدا اوقات تلخي و بريز و بشكن راه ميندازه و خرجي مادرم رو قطع ميكنه.
يك روز از زندگي بابام به اين شرحه : صبح كه از خواب بيدار ميشه دوش ميگيره، سيني صبحانه اش رو به اتاقش ميبرن (بابام حدود 20 سالي هست كه در اتاق جدا زندگي ميكنه)، بعد از صبحانه كلي به خودش ميرسه و ميره بيرون دنبال قرارش با دوستاش، براي ناهار مياد خونه با كلي اخم و تخم و ترشرويي، سيني ناهارش رو ميبريم به اتاقش و اگه كسي سئوالي ازش بپپرسه يا كاري ازش بخواد يه دعواي حسالي راه ميندازه، بعد از ناهار و استراحت دوباره قرار ميذاره ميره استخر يا باشگاه و ... و شب دوباره با همان اخمويي مياد خونه و سيني شام و ...
مادرم علی رغم همه این مشکلات سعی کرده کانون خانواده را تا حد امکان حفظ کنه و براي حفظ آرامش خانواده هميشه و هميشه كوتاه اومده تا حداقل خرجي خانواده قطع نشه و بتونه شهريه دانشگاه و ساير مخارج رو تامين كنه.
باباي من يه بازنشسته خيلي ساده دولته كه زندگيشون از صفر و فقط با حقوق كارمندي اداره شده. ولي با برنامه ريزي و درايت و از خود گذشتگي مادرم حالا سه واحد آپارتمان در بهترين جاي شهرمون، مغازه ماشين و خيلي چيزاي ديگه داره ولي در اين 37 سال حتي يه خط تلفن بنام مادرم نكرده. از خودگذشتگي مادرم يعني اينكه مامانم از حداقل حق و حقوق خودش بعنوان يك همسر از هر لحاظ گذشته (لباس و زيور و گشت و گذار و رفت و آمد و حتي خانوادش) تا بتونه خونه و زندگي جمع كنه و خانواده خودشو مستحكم كنه.
منظورم از اين همه پرحرفي اين بود كه يه شناخت كلي از وضعيت مادرم داشته باشيد. مادرم بعد از اينهمه سال تصميم گرفته جدا بشه. چون بقدري از نظر روحي خسته شده كه ديگه توان ادامه اين وضعيت رو نداره و با كوچكترين حرفي اعصابش بهم ميريزه. از طرفي معتقده كه بچه هاش بزرگ شدن و حالا ميتونن شرايطشو درك كنن.
پرس و جو كردم فهميدم كه اگه مامانم درخواست طلاق بده فقط و فقط ميتونه مهريه اش را كه در سال 54 حدود ده هزار تومن بوده بگيره ولي اين اصلا انصاف نيست كه عمرتو براي ساختن يه زندگي بذاري ولي قانون فقط بگه چيزي از اين زندگي مال تو نيست.
آيا راهي هست كه مادرم بتونه سهمشو از اين زندگي بگيره؟
وضعیت:
باز
(پاسخ رایگان)
مهارت:
-
1 پاسخ
2,683 بازدید
تاریخ ثبت:
۱۳۹۲/۰۶/۰۶ ۱۸:۵۰:۱۰